بدون عنوان
روز چهار شنبه فاطمه به خاطر اينكه كسالت داشت به كلاس زبان نرفت امروز صبح وقتي از خواب بيدار شد بهش گفتم بايد بري كلاس زبان گفت من كه اون روز نرفتم تيچر چيزي نمي گه؛ گفتم :نه چون تو مريض بودي ساعت 10/45دقيقه بود كه از خونه زديم بيرون وقتي رسيديم كلاسشون تازه شروع شده بود مثل هر روز من نشستم تا كلاس خانمي تموم بشه . ساعت 12 با خنده از كلاس اومد بيرون و گفت مامان تيچر به من يه برگه رد (قرمز)داده گفتم: ببينم؛ اونو بهم نشون داد ديدم فرم ارزشيابي ميان ترمه ؛به قول خودش تيچرهمه رو Aعلامت زده بود.آفرين دخت گلم بعد گفت تيچر يه برگه ديگه هم بهمون داد كه توي اون يه داگ(سگ) و يه برد (...